در ادبیات فارسی چندین نوع «ی» وجود دارد: «ی» مصدری، «ي» نکره و وحدت و … که بزرگانی در ادبیات فارسی تلاش کردهاند برای بهبود خوانایی متن، با افزودن اضافاتی تفاوتهای آنان را مشخص کنند. مثلا فرض بگیرید در این شعرِ
«پیرانهسرم عشقِ جوانی به سر افتاد» (حافظ)
اگر «ی» واژه «جوانی» را مصدری بخوانیم، معنای شعر این میشود که: در پیری عشق دوران جوانی به سر من افتاد. ولی اگر از «ي» وحدت یا نکره استفاده کنیم (که در رسم الخط تصحیح شده پیشنهاد شده که به جای «ی» از «ي» استفاده شود) آنگاه معنی شعر این میشود که: در پیری عشق یک جوان به سرم من افتاد.
حال با این تفاسیر فرق «مهدی» با «مَهدي» در چییست؟ «مهدی» را لابد به این سبب بر کودکان میگذارند که با تأسی از صاحبالزمان (عج) و به برکت او، فرزندانشان نیز هدایت شده فرض شوند؛ چیزی که بدیهی است امروز من نیستم. ولی «مَهدي» آنگاه به چه معنا خواهد بود؟ «مَهد» که به معنای گهواره و بستر است، بنابراین «مَهدي» هم با جعل یک «ي» نکره، لابد به معنای یک گهواره خواهد بود: چیزی که امروز بیش از «هدایتیافتگی» سزوار خود میدانم.
برای من امروز، جهان چون کودکی تازه متولد شده، جرعه جرعه بدواً در وجودم ریخته میشود و من در تلاش برای رام-کردن و به خواب بردن آن، تکانهها و کنکاشهایی با آن میکنم. ظرفیت گهواره محدود است و از طرفی، گهوارهی خوب میتواند نسل اندر نسل برای پدرِ پدر و پدر و پسر و پسرِ پسر مورد استفاده قرار گیرد.
پس بگذار من «مَهدي» باشم: که این جهان را جرعه جرعه به درون میکشد و بخشی از آن را میخواباند و برخی را بیدار میکند؛ تا برخی رشد یابند و از «مَهد» خارج شوند و برخی نه… آغوش گهواره به روی همه گشوده است.